طنز،جوک،عـکس،معما...


با آغاز تعطیلات نوروزی، حساس‌ترین دوره آمادگی برای كنكور شروع می شود. مسائل موجود در این دوره مانند تعطیل شدن كلاس‌های مدرسه، جبران عقب‌ماندگی‌های درسی و... برنامه ریزی عید را از سایر دوره‌ها متمایز می‌كند. امسال به شكل دیگری به استقبال بهار می‌رویم. خانه‌ی كنكوری‌ها بوی همیشگی عید را ندارد، بویی از جنس كنكور دارد امسال نوروز تعطیل نیست امسال سال شماست. باید حانه تكانی كنید اما از نوع كنكوری آن. باید اوضاع را مرتب كنید. اضافه‌ها را از ذهن دور بریزید، داشته‌ها را گردگیری و تمیز كرده و به طور منظم در جای مناسبی قرار دهید. برای كنكوری‌ها بهار فصل رویشی دوباره است و ثمره هایی که دیر یا زود به بار خواهد نشست ... 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo
 
ابن سینا: من در میان موجودات از گاو خیلی می‌ترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد!

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد. ((نارسیس))

مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت می‌برد. "جورج برنارد شاو"


آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 دختر دانش آموزي صورتي زشت داشت. دندان هايي نامتناسب با گونه هايش، موهاي کم پشت و رنگ چهره اي تيره. روز اولي که به مدرسه جديدي آمد، هيچ دختري حاضر نبود کنار او بنشيند! نقطه مقابل او دختر زيباروي و پولداري بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ايستاد و از او پرسيد:

ميدوني زشت ترين دختر اين کلاسي ؟
يکدفعه کلاس از خنده ترکيد …
بعضي ها هم اغراق آميزتر مي خنديدند. اما تازه وارد با نگاهي مملو از مهرباني و عشق در جوابش جمله اي گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ويژه اي در ميان همه و از جمله من پيدا کند.
او گفت: اما بر عکس من، تو بسيار زيبا و جذاب هستي.
او با همين يک جمله نشان داد که قابل اطمينان ترين فردي است که مي توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جايي رسيد که براي اردوي آخر هفته همه مي خواستند با او هم گروه باشند. او براي هر کسي نام مناسبي انتخاب کرده بود. به يکي مي گفت چشم عسلي و به يکي ابرو کماني و … به يکي از دبيران، لقب خوش اخلاق ترين معلم دنيا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترين ياور دانش آموزان را داده بود. آري ويژگي برجسته او در تعريف و تمجيد هايش از ديگران بود که واقعاً به حرف هايش ايمان داشت و دقيقاً به جنبه هاي مثبت فرد اشاره مي کرد. مثلاً به من مي گفت بزرگترين نويسنده دنيا و به خواهرم مي گفت بهترين آشپز دنيا!
سالها بعد وقتي او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به ديدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهري اش احساس کردم شديداً به او علاقه مندم. پنج سال پيش وقتي براي خواستگاري اش رفتم، دليل علاقه ام را جذابيت سحر آميزش مي دانستم و او با همان سادگي و وقار هميشگي اش گفت:
براي ديدن جذابيت يک چيز، بايد قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او يک دختر سه ساله دارم. دخترم بسيار زيباست و همه از زيبايي صورتش در حيرتند.
روزي مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زيبايي دخترمان در چيست ؟
و همسرم اينگونه جواب داد:
من زيبايي چهره دخترم را مديون خانواده پدري او هستم ...

 

شادي را هديه کن حتي به کساني که آن را از تو گرفتند

 

عشق بورز به آنهايي که دلت را شکستند

 

دعا کن براي آنهايي که نفرينت کردند

 

و بخند که خدا هنوز آن بالا با تـوست


 
پنج شنبه 25 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 بر سر گور کشيشي در کليساي وست مينستر نوشته شده است: "کودک که بودم مي خواستم دنيا را تغيير دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است من بايد انگلستان را تغيير دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم. در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اينک که در آستانه مرگ هستم مي فهمم که اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم، شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم!"

 


 
جمعه 24 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 کلاه فروشي روزي از جنگلي مي گذشت. تصميم گرفت زير درخت مدتي استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابيد. وقتي بيدار شد متوجه شد که کلاه ها نيست!

بالاي سرش را نگاه کرد. تعدادي ميمون را ديد که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگيرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و ديد که ميمون ها همين کار را کردند. او کلاه را از سرش برداشت و ديد که ميمون ها هم از او تقليد کردند.
به فکرش رسيد... که کلاه خود را روي زمين پرت کند. لذا اين کار را کرد. ميمونها هم کلاهها را بطرف زمين پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهاي بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ اين داستان را براي نوه اش تعريف کرد و تاکيد کرد که اگر چنين وضعي برايش پيش آمد چگونه برخورد کند ...
يک روز که او از همان جنگل گذشت در زير درختي استراحت کرد و همان قضيه برايش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. ميمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، ميمون ها هم همان کار را کردند. نهايتا کلاهش را بر روي زمين انداخت. ولي ميمون ها اين کار را نکردند!
يکي از ميمون ها از درخت پايين آمد و کلاه را از روي زمين برداشت و در گوشي محکمي به او زد و گفت : فکر مي کني فقط تو پدر بزرگ داري؟!

 

نکته : رقابت هيچگاه سکون نمي شناسد

 
چهار شنبه 22 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

جوان ثروتمندي نزد عارفي رفت و از او اندرزي براي زندگي نيک خواست ...عارف او را به کنار پنجره برد و پرسيد: چه مي بيني؟

گفت: آدم هايي که مي آيند و مي روند و گداي کوري که در خيابان صدقه مي گيرد.
بعد آينه بزرگي به او نشان داد و باز پرسيد: در آينه نگاه کن و بعد بگو چه مي بيني؟
گفت: خودم را مي بينم !
عارف گفت: ولي ديگر ديگران را نمي بيني !
آينه و پنجره هر دو از يک ماده ي اوليه ساخته شده اند و آن چيزي نيست جز "شيشه"
اما در آينه لايه ي نازکي از نقره در پشت شيشه قرار گرفته و در آن چيزي جز شخص خودت را نمي بيني
اين دو شي شيشه اي را با هم مقايسه کن :
وقتي شيشه فقير باشد، ديگران را مي بيند و به آنها احساس محبت مي کند.
اما وقتي از جيوه (يعني ثروت) پوشيده مي شود، تنها خودش را مي بيند !
تنها وقتي ارزش داري که شجاع باشي و آن پوشش جيوه اي را از جلو چشم هايت برداري، تا بار ديگر بتواني ديگران را ببيني و دوستشان بداري ...
 
چهار شنبه 22 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

روزي حضرت سليمان مورچه اي را در پاي کوهي ديد که مشغول جابجا کردن خاک هاي پايين کوه بود.

از او پرسيد: چرا اين همه سختي را متحمل مي شوي؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر اين کوه را جابجا کني به وصال من خواهي رسيد و من به عشق وصال او مي خواهم اين کوه را جابجا کنم.
حضرت سليمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشي نمي تواني اين کار را انجام بدهي.
مورچه گفت: "تمام سعي ام را مي کنم...!" 
حضرت سليمان که بسيار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود براي او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدايي را شکر مي گويم که در راه عشق، پيامبري را به خدمت موري در مي آورد ...
 

چه بهتر که هرگز نوميدي را در حريم خود راه ندهيم و در هر تلاشي تمام سعي مان را بکنيم، چون پيامبري هميشه در همين نزديکي ست ...


 
پنج شنبه 18 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo
يکي بود يکي نبود. غير از خدا هيچ کس نبود. چوپاني مهربان بود که در نزديکي دهي، گوسفندان را به چرا مي برد. مردم ده که از مهرباني و خوش اخلاقي او خرسند بودند، تصميم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نيز از اين کار راضي بودند. براي مدتها اين وضعيت ادامه داشت و کسي شکوه اي نداشت تا اينکه ...
يک روز چوپان شروع کرد به فرياد: آي گرگ آي گرگ. وقتي مردم خود را به چوپان رساندند دريافتند که گرگي آمده است و يک گوسفند را خورده است.
آنان چوپان را دلداري دادند و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقيه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز يک بار چوپان فرياد ميزد: "گرگ. گرگ. آي مردم، گرگ". وقتي مردم ده، سرآسيمه خود را به چوپان مي رساندند مي ديدند کمي دير شده و دوباره گرگ، گوسفندي را خورده است. اين وضعيت مدتها ادامه داشت و هميشه مردم دير مي رسيدند و گرگ، گوسفندي را خورده بود!


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 18 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه ...

پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
 


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 18 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.

روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
 
ادامه داستان در ادامه مطلب


ادامه مطلب ...
جمعه 17 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 

جمعه 17 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 

جمعه 17 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 آینده:
برترین ها: یـک زن تــا زمانی که ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیـ کـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

موفقیت:
یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج می کند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.
ازدواج:
یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج می کند ولی تغییر نمی کند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج می کند که تغییر نکند، ولی تغییر می کند.
فیلم کمدی:
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال طنز شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه می کنند، و حتی ممکن است ادای شخصیت های سریال را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش می شوند.


ادامه مطلب ...
شنبه 16 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 تيم فوتبال استقلال در نخستين ديدار خود در مرحله‌ي گروهي ليگ قهرمانان آسيا مقابل الريان قطر به يک پيروزي ارزشمند دست يافت.



ادامه مطلب ...
دو شنبه 13 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

این داستانِ یک دکتر است. دکترِ داستانِ ما در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. زندگی بسیار مرفه ای دارد، زندگی که هیچیک از همکلاسی هایش حتی خواب  آن را هم نمی دیدند !

همه ی ما می خواهیم در زندگی به بالاترین چیزها دست یابیم. در هر کلاس می خواهیم شاگرد اول باشیم، گرانترین لباس های بازار را بخریم، کفشهایمان جزء کفش های تک باشد، بلندترین و گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم، می خواهیم با زیباترین و خوشگلترین دختر شهر ازدواج کنیم، دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین بچه های مدرسه خود باشند. می خواهیم بهترین پست ها را داشته باشیم، دلمان می خواهد اگر کاری را شروع کردیم، یک شبه به اوج برسیم و همه ما را به عنوان الگوی "موفقیت" بشناسند.
اما دکترِ داستانِ ما روحیه اش با این قیاس ها سازگار نبود و در این راستا در کل انسانِ کاملاً "متفاوتی" بود.
او می خواست یک زندگی "معمولی" داشته باشد و جالب اینکه در هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب کند.
 

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 13 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، ***جه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ،پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 

یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo
یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!

**-.-**
 
آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!
**-.-**
اتوبوس من غصه نخور،منم یه روز بزرگ میشم!(ژیان)
**-.-**

 

اگر از عشقت نکنم گریه و زاری
به جهنم که مرا دوست نداری!
**-.-**

 

اگه الله کند یاری
چه اف باشد چه سوسماری!
**-.-**

 

اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست و خیار و هندوانه!
**-.-**

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:,
نويسنده : jojo

 باعث افتخار است که عرض شادباش و تبریک اینجانب

زودتر از نسیم روح بخش نوروز خدمتتان شرفیاب شود . . .

پیشاپیش عیدتان مبارک

***  اس ام اس عید نوروز ***

نه زمستانی باش که بلرزانی و نه تابستانی باش که بسوزانی

بهاری باش که برویانی …

***  اس ام اس عید نوروز ***
 
عید واقعی از آن کسی است

که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سال را

***  اس ام اس عید نوروز ***

 

عید حقیقی را کسانی درک میکنند

که با یک چشم بر گذشته بگریند و با چشم دیگر

به آینده لبخند بزنند . . .

***  اس ام اس عید نوروز ***
 
در این نوروز باستانی خیال امدنت را به اغوش خسته می کشم



ادامه مطلب ...
درباره وبلاگ


سـلام دوستــای عزیـزم.خوبید؟؟! ****************************** از این که من و وبـلاگم را قابل دونستید و ســر زدیـــد خیــلی خیــلی ممنــــونــم ****************************** امیــد وارم از وبــلاگم خوشتــون بیــاد و براتـــون مفید واقع بشه ****************************** امیدوارم هر کجا که هستید خوش و خرم و ســر حــال باشد باشید و واسـه همتـون آرزوی موفقیت دارم ****************************** راستی واسه ی تبادل لینک آمادم در قسمت تبادل لینک وب خود را وارد کنید ****************************** Nimbuzz: !*dadmas*! , *chips* Yahoo: remo1373@yahoo.com راستی VPN هم داریم هرکی خواست پیام بده
پيوندها
نويسندگان
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 85
بازدید کل : 76655
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 46
تعداد آنلاین : 1

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز