طنز،جوک،عـکس،معما... یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود گفت یارب از چه خارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم،تو مجنونم نکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو،من نیستم گفت : ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یکجا باختم کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی حال این لیلا که خارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروزها،دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمر های سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
ادامه مطلب ...
بابات را ميکني کچل تا بيني رو کني عمل با همراهت زنگ ميزني عينک رنگ رنگ ميزني اين دل و اون ميزني هي به موهات ژل ميزني جنس لباسات تريکو موزيک فقط از انريکو جوراب هاي فسقلکي روسريهاي الکي با اشوه هاي شُتري ميشيني پشت موتوري تو خيالت خيلي تکي فکر ميکني با نمکي خوشي با اين تيپ خفن حالا قشنگي مثلا ؟ پدری با پسری گفت به قهر که تو آدم نشوی جان پدر حیف از آن عمر که ای بی سروپا در پی تربیتت کردم سر دل فرزند از این حرف شکست بی خبر از پدرش کرد سفر
رنج بسیار کشید و پس از آن زنده گشت به کامش چو شکر عاقبت شوکت والایی یافت حاکم شهر شد و صاحب زر چند روزی بگذشت و پس از آن امر فرمود به احضار پدر پدرش آمد از راه دراز نزد حاکم شد و بشناخت پسر پسر از غایت خودخواهی و کبر نظر افگند به سراپای پدر گفت گفتی که تو آدم نشوی تو کنون حشمت و جاهم بنگر پیر خندید و سرش داد تکان گفت این نکته برون شد از در «من نگفتم که تو حاکم نشوی گفتم آدم نشوی جان پدر» اهل دانشگاهم ! روزگارم خوش نیست ژتونی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید دوستانی هم چون من مشروط و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند. اهل دانشگاهم ! پیشه ام گپ زدن است. گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است، دلتان تازه شود - چه خیالی - چه خیالی می دانم که گپ زدن بیهوده است. خوب می دانم دانشم کم عمق است. ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
درباره وبلاگ ![]() سـلام دوستــای عزیـزم.خوبید؟؟! ****************************** از این که من و وبـلاگم را قابل دونستید و ســر زدیـــد خیــلی خیــلی ممنــــونــم ****************************** امیــد وارم از وبــلاگم خوشتــون بیــاد و براتـــون مفید واقع بشه ****************************** امیدوارم هر کجا که هستید خوش و خرم و ســر حــال باشد باشید و واسـه همتـون آرزوی موفقیت دارم ****************************** راستی واسه ی تبادل لینک آمادم در قسمت تبادل لینک وب خود را وارد کنید ****************************** Nimbuzz: !*dadmas*! , *chips* Yahoo: remo1373@yahoo.com راستی VPN هم داریم هرکی خواست پیام بده آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان امکانات جانبی
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
||||||||||||||||||